قاآنی
دلکی هست مرا شیفته و هرجایی عملش عشقپرستی هنرش شیدایی
پیشهاش روز به دنبال نکویان رفتن شب چه پنهان ز تو تا صبح قدح پیمایی
چهگویم دلکا موعظهٔ من بپذیر ترک کن خیرگی و خودسری و خودرایی
می مخور رقص مکن عشق مجو یار مگیر حیف باشد که تو دامن به گناه آلایی
قصهها دارم ازین دل که اگر شرح دهم همه گویند شگفتا که نمیفرسایی
همه بگذار یکی تازه حکایت دارم که اگر بشنوی انگشت تحیر خایی
من و دل هر دو درین هفته به بازار شدیم
دلبری دید دلم رشکگل از رعنایی
شور صد سلسله دل طرهاش از طراری نور صد مشعله جان غرهاش از غرایی
راست گویم که مرا نیز بدین زهد و ورع برد گامی دو سه همراه خود از زیبایی
گفتم از مادر آن ترک روم پرسم باز که اگر ماه نیی مه بچه چون میزابی
دلندانم بهچه مکرش به سوی خانهکشید میکی پیش نهادش چو گل از حمرایی
من نشستم بهکناری دل واو مست شدند مستی آغاز نهادند به صد رسوایی
-------------------------------------------
از شنیذن لذت ببرید
No comments:
Post a Comment